روز سه شنبه، بیستم شهریورماه به مناسبت هفتاد و هفتمین سالروز ولادت سیدمرتضی آوینی، مراسمی به همت «آژانس مستند سو» با حضور علاقهمندان و یاران شهید آوینی بر مزار ایشان برگزارشد. در این مراسم، «محمدحسین محمودیان» و «مصطفی قاسملو» از یاران و همراهان شهید آوینی و نیز «سعید فرجی» عکاس و مستندساز درباره شخصیت و نگاه شهید آوینی به مسائل سخن گفتند.
«محمد حسین محمودیان» با اشاره به نگاه ارزشمند و متفاوت شهید آوینی به مفهوم «زندگی» و «انسان» گفت:
او هشیار زیست. تغییر نگاه آوینی به زندگی تا آنجا پیش رفت که پس از انقلاب تمام آثار و تالیفاتش را خودخواسته، سوزاند و از بین برد. کاری که آقای آوینی کرده اولاً هوشیار زیستن است. تفاوت مهم ایشان، نگاهشان به زندگی و انسان است. این نگاه ایشان را به زندگی رسانده یا برایشان زندگی ایجاد کرده است. بیایید مثل آقای آوینی ببینیم و زندگی کنیم و انتظار داشته باشیم مثل آقای آوینی هم اثر داشته باشیم.
آخرین نمازجمعهای که با آقای آوینی رفتیم حدود دو هفته قبل از شهادتشان بود، طی مدتی که نمازجمعه طول کشید کنار ایشان نشسته بودم و دهها نفر به من سلام کردند، چون بچههای جنگ بودند و مرا میشناختند؛ خیلی دوست داشتم داد بزنم و بگویم کسی که کنار من نشسته آقای مرتضی آوینی است و ایشان روایت فتح را میسازد. حتی به چهره هم او را نمیشناختند که به او سلام بدهند. در سوم فروردین سال 1372 با هم بر سر مزار شهید فلاحتپور رفته بودیم. زمان جنگ باب شده بود که دستنویسی داشته باشیم که اگر شهید شدیم یادگار بماند.
آقای مرتضی مصطفوی کاغذی درآورد و به من گفت: چیزی بنویس! به او گفتم: این بساط جمع شده است؛ کمی توی ذوقش خورد. آقای آوینی او را صدا زد و گفت: بیا من بنویسم؛ کاغذ را گرفت و چیزی نوشت که نگذاشت بخوانم که چه نوشته و گفت: چون ننوشتی نمیگذارم بخوانی. سه هفته پس از شهادتشان آن را خواندم که نوشته بود عجب از ما واماندگان زمینگیر که در جستوجوی شهدا به قبرستانها میآییم. مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد و اگر اینچنین است از ما مردهتر کیست؟
در بخش دیگری از این مراسم «مصطفی قاسملو» با اشاره به طرح جدید آژانس مستند سو با نام پروژه خانه گفت: سال گذشته در خصوص این طرح از دوستان آژانس سو شنیدم که قرار است در مناطق تهران کادرسازی و آموزش همزمان صورت گیرد و این مدل در کل کشور جریان یابد. شهید آوینی نیز در پی جوانانی بود که دغدغه مند باشند و همیشه به دنبال کادرسازی و آموزش آنها بود. شهید آوینی در کارش بسیار سختگیر بود او می گفت هر کسی که می خواهد در این مسیر قرار گیرد، پشت دوربین باشد و محتوایی تولید کند باید ابتدا تهذیب نفس کرده باشد. این جمع من را یاد بچه های مسجد امام صادق علیه السلام میاندازد. شالوده و هسته اصلی مقاومتی که مردم خرمشهر در مقابل دشمن انجام دادند، بچه های کتابخانه مسجد امام صادق علیه السلام بودند. اگر همین جمع به ویژه در پروژه خانه خودشان را جدی بگیرند و کار به درستی پیش برود، می توانند کارهای بزرگی انجام بدهند و در آینده شهر و کشور موثر باشند.
شهید آوینی در سال71 مصاحبهای با هفتهنامه سینما کرده و در آنجا درباره اینکه چگونه تلویزیون با اینگونه افراد ارتباط داشته باشد و این گروهها چطور با تلویزیون ارتباط داشته باشند صحبت کرده است که عنوان این مصاحبه رسالت تلویزیون است که چند بخش آخرش را میخوانم: «ترویج و تبلیغ فرهنگ اسلامی نیز تنها از طریق ایجاد تحول درونی ممکن است ولاغیر. البته در اینکه جامعه اسلامی باید چهره مناسبی هم داشته باشد شکی نیست؛ اما اگر تحولی که ایجاد میشود فقط در ظاهر باشد، آنگاه اوضاع به مراتب از این که هست وخیمتر خواهد شد. جوانان باید خیلی هوشیارتر از این باشند که دشمن خود را فقط در چند تار مو و کراوات و چیزهای دیگر ببینند. مسئله اساسی چیزی دیگر است؛ چه بسا کسانی که ریش میتراشند، ولی نماز شب هم میخوانند. ما باید مخاطب برنامههای تلویزیون را فطرت آدمیزاد بدانیم و اگر چنین کنیم تحولی که ایجاد میشود یک تحول باطنی و فرهنگی است. شعاردادن در برنامههای تلویزیونی کسی را متحول نمیکند. بعد از انقلاب با رسانه تلویزیون با کمال سادهلوحی و سادهانگاری برخورد کردهایم؛ حال آنکه با این وسیله و حتی با ویدئو میتوان دنیا را تسهیل کرد و باید راه آن را بیاموزیم.» امیدوارم در پروژه خانه این را یاد بگیریم، تجربه کنیم و بتوانیم تاثیرگذار باشیم.
در ادامه، «سعید فرجی»با بیان اینکه نسل ما خوشبخت بود که توانست چیزهایی را قدری زودتر احساس کند گفت: او حرفهای پیچیده آدم ها را ساده و قابل فهم روایت میکرد. ما یاد گرفتیم که چگونه با نزدیک شدن به افراد، راوی آدمهای بی نام و نشان باشیم. در همه پروژههایی که کار میکنیم، اگر مواجههمان با افرادی که از آنان عکاسی میکنیم مواجهه انسانی باشد، این میشود روایت فتح.
.آقا مرتضی چیزهایی را می گفت که زندگی کرده بود. او اهل سختی کشیدن بود و به ما یاد داد که دنیا لزوما این ظواهری که می بینیم ، نیست. اگر بخواهیم شبیه او باشیم باید یاد بگیریم مثل آقا مرتضی به همه محبت کنیم و همه آدم های اطرافمان را دوست داشته باشیم. همه ما روزی به زیرخاک خواهیم رفت، من همیشه به این فکر می کنم که در آن دنیا وقتی خدا از من بپرسدکه تو چه کار کردی؟ من به جز اینکه بگویم عکاس بودم، چه جوابی خواهم داشت؟
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه