یومّا - یومّا

یومّا

عکس مجتبی حیدری
متن محمد حسین حیدری

بعضی وقت ها چند بار در روز. هر بار که بغض به گلوی غنده پنجه بیاندازد، خدا علی الحساب یک فقره ستوته می فرستد تا مادر شهید را به وادی السلام برساند.

بعضی وقت‌ها چند بار در روز. هر بار که بغض به گلوی غنده پنجه بیندازد، خدا علی‌الحساب یک فقره ستوته می‌فرستد تا مادر شهید را به وادی‌السلام برساند.در عراق به موتور سه‌چرخ  ستوته می‌گویند. بانو غنده را این ستوته ها زیاد می‌برند سر مزار خلف؛ بعضی وقت‌ها چند بار در روز. هر بار که بغض به گلوی غنده پنجه بیندازد، خدا علی‌الحساب یک فقره ستوته می‌فرستد تا مادر شهید را به وادی‌السلام برساند. خلف در سال 2015 هنوز بیست سالش نشده بود که در جنگ با دنباله‌های بنی‌امیه خونش با خاک تکریت آشنا شد؛ اما مرد جنگاور حشدالشعبی وصیت کرده بود چون شهادت قسمتش شد، همسرش باید ازدواج کند. وصی را هم غنده قرارداد. ام الشهید عروسش را دوباره عروس کرد و به عقد برادر نانتی خلف درآورد. حالا دیگر اسد یتیم نیست. غنده وصی خوبی برای شهیدش بود؛ اما دلش قرار ندارد. با خود می‌گوید مصیبتم بزرگ‌تر از مصیبت زینب (س) و ام‌البنین (س) که نیست و این‌طور خودش را تسکین می‌دهد. اما باز هم لازم است با ستوته برود به مزار و قبر خلف را بغل کند، در وادی‌السلام نوحه سر دهد و روضه بخواند. به‌وقت اربعین خانه‌اش در پس‌کوچه‌های وادی‌السلام می‌شود آشپزخانه‌ای برای تهیه طعام زوار. یومّا (مادر) آشپزی می‌کند و فرزندان از زوار پذیرایی می‌کنند.

 

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

قصه اربعین

دانلود آلبوم عکس

نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !

ارسال دیدگاه
ارسال نظر
captcha