عکس زهرا استادزاده
متن محمد حسین حیدری
در دهات دور افتاده. با اطفال قد و نیم قد. فاطمه سریرپور کاری کرده که گاهی یک دولت زیر بار مسئولیتش درمیماند.
گاهی سرنوشت آدم با اتفاقی کوچک، زیرورو میشود. بعضی وقتها با یک حادثه ریز و کاملاً معمولی ریل زندگی یک نفر تغییر میکند و پشتبندش زندگی بسیاری از اساس شخم میخورد. مثل گلولهای برفی که بیسروصدا از فراز قله رها میشود؛ اما اندکی بعد در دامنه کوهستان بهمن راه میاندازد. مثل همین پیامکی که همینطور اتفاقی روی گوشی فاطمه سریر پور فرستاده شد. مرکز فنی و حرفهای شهرستان قیر و کارزین چه میدانست برای چه کسی پیامک میفرستد که بیا و در کلاسهای هنری و صنایعدستی شرکت کن؟! اما تقدیر این بود که مسیر دانشجوی روستایی رشته مدیریت همینقدر ساده عوض شود و یک آدم معمولی سرانجام بر سریر شرافت تکیه بزند و از مردم دستگیری کند. مادری را تصور کنید که سرپرست خانوار است؛ اما خودش سرطان دارد. مادری را تصور کنید که نانآور خانه است؛ اما خودش معلول است. مادری را تصور کنید که مرد خانه است؛ اما دستوپای خودش کوتاه است. این مادران را تصور کنید بدون آنکه پوشش کمیته یا نهاد دیگری آنها را دربرگرفته باشد. در دهاتی دورافتاده، با اطفال قدونیمقد، فاطمه سریر پور کاری کرده که گاهی یک دولت زیر بار مسئولیتش درمیماند. دستان هنرمند قریب به ۲۰۰ نفر از زنان روستایی مبتلا به همین اوصاف را گرفته و مشغولشان کرده است.
خانم سریرپور بانویی فعال و پرانرژی است که سعی میکند در همه کارها مشارکت داشته باشد او اصالتاً قشقایی است. او با آموزش گلیم بافی برای بیش از ۱۰۰ هنرجو شغل ایجاد کرده است.
فاطمه سریرپور، پیوسته دراندیشه کمک کردن به دیگران است. او با تمام وجود درتلاش است تا با احیای صنایع دستی منطقه بتواند برای زنان روستایی شغل پایدار با درآمد خوب ایجاد کند.
فاطمه در سن ۱۳ سالگی ازدواج میکند و در ۱۷ سالگی صاحب اولین فرزند خود میشود. او یک دختر و یک پسر دارد. اولین و اصلیترین حامی خانم سریرپور در فعالیتهایش، همسر او آقای علی جعفری است.
انسانی که وجودش آکنده از عشق و زیبایی باشد آن را با هر موجود زندهای سخاوتمندانه هدیه میکند.
او به هنرجویان خود انواع مختلف بافت گلیم را یاد میدهد. بعد از پایان کار با خرید کارهای بافتهشده از آنها، مشوق آنها خواهد بود برای ادامه روند تولید. فاطمه در حال بررسی گلیم بافتهشده توسط یکی از کارآموزان خود میباشد.
خانم سریرپور نمایشگاههای متعددی برگزار کردهاست. نمایش دست بافتهای هنرجویان و معرفی صنایع دستی و فروش صنایع در این نمایشگاهها انجام میشود.
مادر خانم سریرپور، مشوق و همراه او در مسیر کارآفرینی است. او نیز در ساخت صنایع دستی و بافندگی تبحر دارد. قاب عکسی که زینت بخش خانه است، تصویر پدر همسر خانم سریر پور میباشد که شهید شده است.
بیشتر ساعات روزِ فاطمه سریرپور به انجام کارهای اداری و هماهنگی با کارآموزان گلیم بافی میگذرد. بعضی از شبها به علت خستگی زیاد، با لباسهای کارش به خواب میرود.
دوختن ملیله و مروارید بر روی روسری یکی از صنایع دستی زنان روستایی است. این روسریها پوشش سنتی عشایر قشقایی نیز میباشد.
لباس زنان قشقایی با رنگارنگی و تنوعاش شناخته میشود. زنها دامن چند لایه (شلیته، تنبان)، تونیک (قیناق) با شکاف در دو سمتش و ژاکت کوتاه (ارخالق) میپوشند. بر روی کلاههای کوچکشان (کلاقچه) نیز تور روسری مانندی (چارقد) میپوشند.
صنایع دستی در جای جای خانه به چشم میخورد، رنگهای شاد آن گرمابخش کانون خانواده است. فاطمه سریرپوربا وجود مشغله زیاد، در منزل صبورانه و باعشق وظایف همسری و مادری خود را انجام میدهد.
برپایی غرفه در منطقه عشایری فرصت مناسبی است برای جذب کارآموزان جدید. فاطمه در حال معرفی و نشان دادن یکی از دست بافتهای سنتی فراموش شده عشایر قشقایی به نام «بافت شیشه در مه» به زنان است.
علیرغم مشغلههای کاری، خانم سریرپور زمانهایی را به تفریح با خانواده اختصاص میدهد. مناطق کوهپایهای یکی از تفرجگاههای شهرستان قیر است.
ایجاد مشاغل خانگی برای زنان روستایی، بستر مناسبی برای الگوسازی و ایجاد انگیزه در یادگیری هنرهای بومی در میان دختران روستایی است. دختر اولین کار بافتهشده توسط مادرش را به دوربین نشان میدهد.
حاشیه مراسم افتتاح برق منطقه موسیقی سنتی نواخته میشود. موسیقی قشقایی برخلاف موسیقی سنتی ایران بر پایه ردیف نیست. این موسیقی از طبیعت و سرنوشت قشقاییها الهام میگیرد، گاهی محزون است، گاهی پرشور است و گاه حماسی.
دانلود آلبوم عکس
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه