درهای بسته ایدههای نو میآفرینند؛ فقط کمی «صبر» میخواهد و «از خودگذشتگی» و چه کسی بهتر از «مادر» میتواند این دو را معنی بخشد. لیلا رحیمی مثل همه مادرها هرازگاهی که زمانه تنگ میشد نشیبهای زندگی را با هنرمندیاش به فراز میرساند؛ اما بار آخر شرایط طور دیگری رقم خورد. بیماری ام اس زندگی را سختتر کرد. اقتصاد شهر هم کمیتش لنگ شده بود. لیلا این بار که دست به کار شد، هنر و مادریاش را یکجا به کار بست. به جز دار قالی خانهاش، دارهای قالی دیگری که به خاطرههای دور پیوسته بودند را هم دوباره علم کرد و به دستان بانوان شهر هنر قالیبافی را یادآوری کرد؛ هنری که سنت قدیمی زنان شهر «تودشک» بود.
«مادر شدن» به خودی خود اتفاق عجیبی است و عجیبتر آن که انتخاب کنی مادر یک شهر باشی. از همان روز که خیر و خوب دیگران برای لیلا مطرح شد و دیگر اندازه کارها به چشمش نیامد، لیلا مادر شهر تودشک شد.
نظرتان را درباره این مطلب بنویسید !
ارسال دیدگاه